من عاشق و دیوانه ام؛ مردم بدانید!
درکم کنید لطفا اگر همداستانید...
...حالا که این مردم نمی فهمند آقاـ
ـ اینجا به بعدِ شعر را تنها بخوانید:
اهل زمینم، آدمم، خاکی ترینم؛
اما شما پاک و زلال از آسمانید...
صدها ستاره بر زمین می پاشد هرشب
وقتی شما پرهای خودرا می تکانید...
یک هدیه از سوی خدا...ماه وستاره ـ
یک آسمان هستید...نه! یک کهکشانید!
خیلی شباهت بین چشمان شما هست ـ
ـ با نیمه ی گمگشته ام...حتما همانید...
اینکه شما را دوست دارم گفتنی نیست...
این را شما باید توی چشمم بخوانید...
آقای من از فصل پنجم آمدید و ـ
ـ ناجی این ـ اردیبهشتی ـ از خزانید......از خزانید.....